کد مطلب:214790 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:296

لیس کمثله شی ء (چیزی چون مثل او نباشد)
عن طاهر بن حاتم قال: كتبت الی الطیب یعنی أباالحسن موسی علیه السلام: ما الذی لا تجزی معرفة الخالق بدونه؟

فكتب: لیس كمثله شی ء، و لم یزل سمیعا و علیما و بصیرا، و هو الفعال لما یرید.

التوحید باب 40 ح 4

ترجمه:

طاهر بن حاتم گفت به محضر امام هفتم نوشتم كه: آن چیست كه معرفت پروردگار متعال با نبودن آن كافی نباشد؟

پس در جواب سؤال من نوشت: نیست مانند مثل او چیزی، و از أزل بوده است شنوا و دانا و بینا، و او به جاآورنده است هر چیزی را كه بخواهد.

توضیح:

به تناسب این حدیث چند روایت دیگر نیز نقل می كنیم:



[ صفحه 58]



1- باب 40 ح 1 - عن أبی الحسن علیه السلام، سألته عن أدنی المعرفة فقال: الاقرار بأنه لا اله غیره و لا شبه له و لا نظیر، و أنه قدیم مثبت موجود غیر فقید، و أنه لیس كمثله شی ء.

2- باب 40 ح 5 - جاء أعرابی الی النبی (ص) فقال: یا رسول الله علمنی من غرائب العلم! قال: ما صنعت فی رأس العلم حتی تسأل عن غرائبه؟ قال الرجل: ما رأس العلم یا رسول الله؟ قال: معرفة الله حق معرفته. قال الأعرابی: و ما معرفة الله حق معرفته؟ قال: تعرفه بلا مثل و لا شبه و لا ند و أنه واحد أحد ظاهر باطن أول آخر لا كفو له و لا نظیر، فذلك حق معرفته.

3- باب 2 ح 13 - و ما زال عند أهل المعرفة به عن الأشباه و الأضداد منزها، كذب العادلون بالله اذ شبهوه أصنافهم... فلا شبه له من المخلوقین، و انما یشبه الشی ء بعدیله، فأما ما لا عدیل له فكیف یشبه بغیر مثاله.

ترجمه:

1- سؤال كردم از حضرت رضا علیه السلام، از كمترین درجه معرفت؟ فرمود: اقرار كردن است به آنكه غیر او معبودی نیست، و او شبیه و نظیری نداشته، و او قدیم و ثابت، و وجودی است كه فقدانی برای او نباشد، و چون مثل او چیزی نیست.

2- مرد عربی به حضور پیغمبر اكرم آمده و عرض كرد كه مرا از عجائب و غرائب علوم تعلیم فرما؟ پیغمبر أكرم فرمود: در قسمت رأس علم چه عملی انجام دادی تا از غرائب آن می پرسی؟ آن مرد عرض كرد كه رأس علم چیست؟ فرمود: معرفت



[ صفحه 59]



پروردگار متعال است به حق معرفت. أعرابی گفت: معنای حق معرفت او چیست؟

رسول اكرم فرمود: شناختن او است بی آنكه برای او شبه یا مثل یا ندی قرار داد، و علم پیدا كردن به آنكه او واحد و أحد و ظاهر و باطن و أول و آخر بوده، و كفو و نظیری او را نیست.

3- و پیوسته نزد اهل معرفت منزه از أشباه و أضداد است، و دروغ گفته است آنانكه برای خداوند متعال عدیلی قرار داده و او را تشبیه كرده اند به یكی از أصناف و أمثال خودشان، در صورتی كه او را شبیه و عدیلی نباشد، و هر چیزی به عدیلی كه برابر او باشد تشبیه می شود، و كسی كه عدیل و برابری ندارد چگونه قابل تشبیه باشد.

توضیح:

در این روایات شریف مطالبی را شرح می دهیم:

اول - فرق مثل و شبیه و نظیر و عدیل و ند.

تماثل:عبارت از تناسب و شبیه بودن در ذاتیات است.

مشابهت: تناسب از لحاظ شكل و صورت و خصوصیات ظاهری است.

نظیر: تشابه از جهت نوع أفعال و آثار باشد.

عدیل: مماثلتی است از جهت أحكام نه از جهت ذاتیات.

ند: عبارت است از مماثل مخالفی كه در مقابل او قرار بگیرد.

دوم - لیس كمثله شی ء: به طوری كه معلوم شد، تماثل: از جهت تشابه در ذاتیات است، و از این لحاظ نسبت به خداوند متعال هرگز اطلاق آن صحیح نیست: أولا -



[ صفحه 60]



خداوند متعال ذات واحد مجرد از جمیع جهات و مطلق فی ذاته باشد، و محال است كه در این جهت ذاتی مماثل داشته و چیزی از موجودات مثل او باشد. ثانیا - اگر خداوند واجب مطلق بذاته، مثلی داشته باشد: قهرا آن هم ذاتا واجب مطلق و مجرد بذاته و شریك در الوهیت خواهد بود، و در این صورت هر دو از مقام وجوب ذاتی و وجود نامحدود بودن سقوط كرده، و سزاوار عنوان الوهیت مطلق و نامتناهی بودن و مبدء كل شدن: نخواهند بود.

سوم - كمثله: معلوم شد كه نفی مثل نامعقول است، زیرا وجود مثل خود نفی وجود پروردگار را می كند، زیرا پروردگاری كه وجود او نامحدود و نامتناهی و أزلی و أبدی و واجب مطلق فی ذاته است: چگونه امكان دارد كه مثلی هم داشته باشد.

و از این لحاظ در آیه كریمه - لیس كمثله شی ء و هو السمیع البصیر 42 / 11، نفی شبیه به مثل (به طور كلی آنچه مشابه به مثل باشد در ظاهر و شكل) شده است.

پس صفات ذاتی پروردگار متعال نفی مثلیت كرده، و عنوان مثلیت هم نفی صفات ذاتی او را می كند.

و در این تعبیر اشاره است به مبالغه در نفی مثل و شبه، به طوری كه شبیه به مثل هم نفی شده است، تا برسد به مثل و شبیه او.

و از این لحاظ در سه حدیث دیگر نفی شبه هم شده است.

چهارم - لا تجزی بدونه: این موضوعات (لیس كمثله... تا آخر) از كلیات اصول معرفةالله است.

نفی مثلیت: ملازم است با نفی صفات سلبیه، زیرا خداوند متعال اگر مثل و شبیهی داشته باشد: قهرا شریك خواهد داشت، و وجود شریك ملازم است با



[ صفحه 61]



احتیاج و نیازمندی و محدود بودن.

زیرا هر كدام از صفات ذاتی پروردگار متعال: نامحدود و نامتناهی و أزلی و أبدی و مطلق و بذاته و واجب است، و چون یكی از این صفات در دیگری كه مثل است پیدا شود: قهرا آن دیگری در وجوب وجود و نامحدود بودن، شریك خداوند خواهد بود.

و شركت ملازم می شود با محدود بودن ذات هر دو، و با فقر و احتیاج هر كدام به دیگری، و با مركب بودن هر كدام از جهت امتیاز و جهت اشتراكی كه در میان آنها موجود است.

و أما سمیع و علیم و بصیر و فعال لما یرید: ملازم است به نحو اجمال و كلی با صفات ثبوتیه خداوند متعال كه اصول آنها حیات و علم و قدرت و اراده است، و چون این صفات ذاتی و بذاتها باشد: قهرا أزلی و أبدی و نامحدود خواهند بود.

و أما خصوصیت ذكر این صفات با این ألفاظ: برای آثار و تنبهات اخلاقی و توجه عموم طبقات و استنتاج عملی آنان باشد.

توضیح آنكه: شخص موحد در مقام توجه او به مبدء عزوجل، مقام او را تسبیح و تنزیه از صفات و خصوصیات و خواص و آثار سائر موجودات (موجودات عوالم ماده، عوالم ملكوت، عوالم جبروت و أرواح) در خارج یا در عالم تعقل كرده، و او را بالاتر و بلندتر از آنچه هست و تصور می شود، بداند. و معنای سبحان الله: همین است.

و در مرتبه ی دوم - توجه پیدا می كند كه: خداوند متعال به همه گفتار و رفتار و كردار او سمیع و بصیر و علیم است، و خود را در همه حالات تحت احاطه و علم او



[ صفحه 62]



قرار بدهد، و بداند كه او همیشه به تمام جریانات امور او عالم و دانا و بصیر است.

و در مرتبه سوم - توجه كند كه خداوند متعال به همه چیز قادر بوده، و هر چه بخواهد با اراده تنهای خود آن را انجام می دهد.

و در نتیجه این توجهات: حقیقت توحید كه كمال معرفت الله است حاصل می شود، زیرا وقتی انسان آگاه و معتقد به صفات ذاتی خداوند متعال شده، و او را از صفات سلبیه تنزیه نمود: قهرا به حقیقت توحید خواهد رسید.



[ صفحه 63]